راه ساده برای موفقیت

اگر اهداف را به درستی تعیین کنیم و برای رسیدن به هدف کارهای لازم را انجام دهیم موفقیت را لمس خواهیم کرد- 

نردبان موفقیت

حالا که قصد داریم از نردبان موفقیت بالا برویم 

چرا نردبان خود را صحیح انتخاب نکنیم

انتخاب درست نردبان، موضوع بسیار مهمی هست که باید به آن توجه داشته باشیم

اولویت کارها در زندگی

فرض کنیم میخواهیم یک لیوان را با مقداری قلوه سنگ و سنگ ریزه پر کنیم.

اگر ابتدا سنگریزه ها را داخل لیوان بریزیم، آنها کف لیوان را پر کرده و جای کمی برای قلوه سنگها باقی میماند و در نتیجه نمیتوانیم همه قلوه سنگها را داخل لیوان جا دهیم...

اما اگر ابتدا قلوه سنگها را داخل لیوان بریزیم و سپس سنگ ریزه ها بریزیم، سنگ ریزه ها از لابلای قلوه سنگها عبور کرده و خود را در لیوان جا میدهند، در این حالت هم قلوه سنگها و هم سنگ ریزه ها داخل لیوان جا میشوند.

این وضعیت در مورد زندگی ما هم صدق میکند.

اگر لیوان را یک روز از زندگی خود فرض کنیم، سنگ ریزه ها را امور کم اهمیت در کار و زندگی و قلوه سنگها را مسایل مهم و اصلی در نظر بگیریم. به دو روش می توانیم از وقت و عمرمان استفاده کنیم:
اگر ما ابتدا سنگریزه ها را داخل لیوان زندگیمان بریزیم، دیگر جایی برای قلوه سنگها باقی نمیماند و زندگی ما را سنگ ریزه ها پر میکنند.

اما اگر بخواهیم رندگیمان پربار باشد و به موفقیتهای دلخواهمان برسیم، باید ابتدا حواسمان را به قلوه سنگها یعنی چیزهایی که واقعاً اهمیت دارند معطوف کنیم.

پس بیایید قلوه سنگهای کار و زندگی را شناسایی کنیم و ابتدا به قلوه سنگ ها برسیم، بقیه مسایل حکم سنگ ریزه های کم ارزش دارند.

 

بر اساس داستان پندآموز استاد و جعبه سنگین

چگونه با سستی ها مقابله کنیم (1)

تا حالا شده یک تصمیم مهمی بگیرید و با قاطعیت بخواهید یک کار مثبتی در زندگی انجام بدهید؟

واقعیت اینه که همه ما انسانها در مواقعی تصمیمات خیلی خوبی میگیریم که کاری انجام دهیم که در آینده زندگی ما و اطرافیانمون نتایج مثبتی داشته باشه.

به عنوان مثال برای اکثر ما پیش اومده که تصمیم بگیریم یک زبان خارجی یاد بگیریم که در زندگی ما تاثیر خیلی مثبتی ایجاد میکنه. حتی با جدیت تمام شروع میکنیم و نیازمندی های کار هم بطور کامل فراهم میکنیم...

اما در عمل چند درصد از این تصمیمات خوب کامل اجرایی شده و به نتیجه رسیده اند؟؟ در حقیقت زیاد نگران نباشید. اکثر آدمها نمیتونن تصمیمات مثبت خودشون رو تکمیل اجرا کنند و اکثرا نیمه کاره رها شده اند...

تا حالا شده بشینیم و به دلایل تکمیل نشدن تصمیماتمون فکر کنیم؟

خوشبختانه باید بدونیم که راهکارهای خوبی وجود داره که به ما کمک میکنه بتونیم تصمیمات تاثیرگذار زندگیمون رو تکمیل اجرا کنیم...

 

کار درست

پیتر دراکر میگه:

انجام دادن کارهای درست ارزشمندتر از درست انجام دادن کارها است!!!!

بنظرم مفهوم این جمله خیلی عمیقه...

انتظار

همیشه منتظریم کسی از راه برسد و به ما انگیزه بدهد تا به فردی تبدیل شویم که آرزو داریم.
مسئله این است که هیچ نجات دهنده ای نیست.
منتظر رسیدن اتوبوس ایستاده ایم اما در خیابانی که هیچ اتوبوسی از آن نمیگذرد.
در نتیجه، اگر مسئولیت زندگی خود را بر عهده نگیریم و خود را تحت فشار قرار ندهیم ممکن است برای همیشه منتظر بمانیم

نقش همراهان در موفقیت

برای موفق شدن باید بدانید با چه کسانی همراه شده اید. 

حرکت با گله روباهان از شما سلطان جنگل نخواهد ساخت...

گرفتاری

همیشه فکر می کردم چون گرفتاریم به خدا نمی رسیم 

اما

تازه فهمیدم چون به خدا نمی رسیم گرفتاریم!!!

خواست خدا

 گاهی تنها کاری که از دستتان بر میآید اینست که نه تعجب کنید، نه تفکر، نه تصور و نه تخیر.

 فقط نفس عمیق بکشید و ایمان داشته باشید که همه چیز آنطور که باید درست خواهد شد

ما چقدر آسوده ایم؟؟؟

دنیا روز به روز در حال پیشرفت و ترقیست

هر روز اخبار جدید از پیشرفتهای بشر و دستیابی به تکنولوژیهای نوین

هر روز اختراعات جدید برای افزایش راحتی و آسایش

اما واقعا اهداف برآورده شده اند؟

شاید ما خیلی راحت تر از اجداد خود زندگی می کنیم، اما واقعا زندگی ما توام با آسایش هم هست؟؟

شاید گاهی دلمان هم بسوزد که بیچاره پدربزرگای ما، اون زمانا چقدر زندگی سخت بوده!!!

شاید بشر به خیال خود روز به روز زندگی را راحت می کند اما نتیجه نهایی چیست؟

دغدغه زندگی ما چندین برابر زندگی اجداد ماست 

زندگی های امروزی از نظر آسایش سرشار از جنگ اعصاب، ناراحتی، غصه و پر از استرس...

زندگی ما از نظر راحتی هم سرشار از کم تحرکی، درد، مریضی های جدید، انواع سرطان...

آیا بشر هنوز هم پیشرفت را در اعماق قلبش حس می کند؟

آیا آیندگان به کارها و افکار ما نخواهند خندید و زیر لب نخواهند گفت بیچاره ها چه زندگی سختی داشته اند؟

چه باید کرد؟

افسار زندگی

زندگی فرآیندی پیچیده است

تلاش کنیم همیشه افسار زندگیمان را در دستانمان حفظ کنیم

چنانچه روزگار افسار زندگی ما را در چنگ بگیرد بسادگی رها نخواهد کرد

می توانیم زندگی را تسلیم کنیم یا تسلیم زندگی شویم

در اکثر مواقع انتخاب با ماست

خودمان زندگیمان رو کنترل کنیم نه دست روزگار

تکرار

درصد کمی از ما ۸۰ سال زندگی می کنیم

اکثر ما یک سال را ۸۰ بار تکرار می کنیم...

خوشبختی

خوشبختی توپی است که وقتی می غلتد به دنبالش می دویم ، و وقتی متوقف می ماند به آن لگد می زنیم ...

 

ما به امید زنده ایم...

تمام انرژی و انگیزه ما از ادامه زندگی ریشه در امید ناشناخته ای داره که در درون ما مولد حرکت میشه

هر کدوم از ما در درون خود به چیزهایی امید داریم و بخاطر این امیدی که در وجودمان هست حرکت می کنیم

آن روزی که ما برای حرکت هیچ امیدی نداشته باشیم قادر نیستیم از جای برخیزیم و حتی توان حرکت دادن یک بند انگشتمان را نخواهیم داشت

پس قدر امیدهایی که در دل داریم را بدانیم و همیشه با انرژی که از آنها بدست می آوریم بسوی آینده گام برداریم

وای به روزی که برای ادامه زندگی هیچ امیدی در دل نداشته باشیم...

 

واقعا ما چقدر هستیم؟

عکس زیر بخشی از جهانی که ما در آن هستیم را نشون میده

عکس را با دقت ببینید 

به نظر شما زمینی که ما روی آن زندگی و فعالیت می کنیم به اندازه کدام یک از نقاط نورانی در عکس زیره؟ 

واقعیت رو بخواین زمین ما از کوچکترین نقطه ای که در عکس می بینید هم کوچکتره!!!

ما روی همین ذره زمین به خیال خودمون چقدر بزرگیم! چقدر به خیال خودمون کارای بزرگ می کنیم! بزرگترین معادن رو استخراج می کنیم!!!

واقعا ما چقدر کوچیکیم و چقدر مسائلی که کل شبانه روز باهاش درگیریم در مقابل عظمت دنیا ناچیز و بی معناست! همه ما گم شده ایم! درگیر شده ایم! واقعا ما به چه چیزای کوچیکی خودمونو سرگرم کرده ایم و عمر رو سپری می کنیم! 

 به نظر شما بزرگترین دغدغه های زندگی ما برای خدا چقدر  بزرگه؟



Harry and Schroeder, 2000

You don’t know what you don’t know 
You don’t measure what you don’t value 
You can’t value what you don’t measure 
If you can’t measure it you can’t control it 
If you can’t control it you can’t improve it

مواظب باش

زندگی کوتاهتر از آن است که به خصومت بگذرد و قلب ها گرامی تر از آن هستند که بشکنند
فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر نباشیم

چرا اونچه میخوام نمیشه؟

گاهی وقتا برای رسیدن به چیزی که می خوام خیلی تلاش میکنم. کلی به خودم فشار میارم دست به هر کاری میزنم تلاش می کنم تا به خواسته ام برسم... اما نمیشه

هرکاری می کنم نمیشه انگار طلسم شده همه راه هایی که به ذهنم میرسه رو امتحان میکنم اما بازم نمیشه

وقتی به گذشته زندگی نگاه می کنم می بینم بارها این موقعیت برام پبش اومده. هر کاری می کنی اون چیزی که می خوای نمیشه.

بعد از گذشت چند سال بر می گردم و به زندگیم نگاه می کنم. میبینم من اون چیزی که اون وقت ها می خواستم رو الان دارم. ولی متوجه نشدم که بدست آوردم

اینقدر این موضوع برام پیش اومده که الان یه درس بزرگ از زندگی گرفته ام. الان دیگه راز این موضوع رو درک کرده ام.

همه کار خداست

نمی دونم چرا خدا به آدم روو نمیده نمیذاره دور بگیره و به چیزایی که میخواد راحت دست پیدا کنه . همیشه جلو پارت یه سنگای بزرگ غیر منتظره میذاره تا بهت بفهمونه تو کسی نیستی همه کارا دست منه. خودتم بکشی نمی تونی نمی تونی برای من شاخ بشی.

آره یاد گرفتم که خدا چیزایی که می خوای رو بهت میده اما نه از راهی که تو می خوای. خدا از راهی که خودش می خواد و همیشه هم به صلاح ماست خواسته هامونو برآورده می کنه. راهی که ما فکر میکنیم پر از عیب و نقصه ولی فکر می کنیم بی نقصه برا همین رووش اصرار داریم. بعدا که از راه دیگه که خدا خواسته به هدفمون می رسیم تازه می فهمیم که چقدر اشتباه فکر می کردیم

الان دیگه از زندگی یاد گرفته ام که آدم باید حداکثر تلاششو بکنه اما نباید روی روش رسیدن به هدفش اصرار بورزه. مطمئنا راه بسیار بهتری هم وجود داره که از قوه ادراک ما خارجه

خدا آدما رو به اهدافشون می رسونه. اما به روش خودش!!!

اما نظر یکی از دوستان راجع به این مطلب از بخش نظرات:

سلام.چقدر جمله هاتون با این حدیث که چند روز پیش خوندم قرابت داشت.
خداوند به داود وحی کرد: ای داود! تو اراده ای داری و من هم اراده ای،ولی فقط آنچه من میخواهم واقع میشود.پس اگر تسلیم خواست من شوی خواست تو را هم تامی میکنم،اما اگر تسلیم خواست من نشدی تو را در راه خواسته ات به زحمت می افکنم و آنگاه همان میشود که من میخواهم.

از او بخواه

گر ذخیره ی شادمانی هایت دارد تمام می شود باید بروی پشت پنجره و به آسمان نگاه کنی
آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود
آن وقت صدایش کن
به نام صدایش کن
او حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو میپرسد که چه می خواهی؟!
تو صریح و ساده و رک بگو
هر چیزی که می خواهی فقط از خدا بخواه
خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمی کند
شادمان باش
او به تو زندگی بخشیده است و کمکت می کند که زنده بمانی
از او کمک بگیر
منبع: aliakbar

جملاتی زیبا از اسکاول شین

خواسته های آدمی اغلب در آخرین لحظه برآورده می شوند چ.ن آدمی کار را وا می نهد. یعنی از استدلال دست می کشد و خرد لایتناهی مجال کار می یابد.

 

چند حقيقت درباره آدم ها

وقتي شخصي حتي به چيزاي الکي زياد ميخنده ،مطمئن باشيد که عميقا غمگينه 

وقتي کسي زياد ميخوابه ، مطمئن باشيد که تنهاست 

وقتي شخصي کم حرف ميزنه و اگر هم حرف بزنه حرفشو سريع ميگه ، مطمئن باشيد كه رازي رو حفظ ميکنه 

وقتي کسي نميتونه گريه کنه نشون دهنده شکنندگي و ضعف اونه 

وقتي کسي غير عادي غذا ميخوره بدونيد که اضطراب داره

وقتي کسي واسه چيزاي کوچيک گريه ميکنه ، يعني دل بي گناه و نرمي داره

اگه کسي به خاطر چيزاي احمقانه و کوچيک از دستت عصباني شد ، يعني که خيلي دوستت داره

انسانهاي قوي مي دانند چگونه به زندگي شان نظم دهند .حتي زماني که اشک در چشمانشان حلقه مي زند همچنان با لبخندي روي لب مي گويند "من خوب هست

email from:salman.farhadi

خدا را شاکرم:

 خدا را شاکرم:

 * برای مالیاتی که پرداخت میکنم: چون به این معناست که شغلی دارم.

*برای شلوغی و کثیفی خانه بعد از مهمانی: چون یعنی دوستانی دارم که پیشم میان.

 * برای لباسهایی که کمی برام تنگ شدن:چون یعنی غذا برای خوردن دارم.

* برای سایه ای که شاهد کار منه: چون یعنی خورشید تو زندگیم میتابه.

 *برای چمنی که باید زده بشه، برای پنجره هایی که باید تمیز بشه و ناودانهایی که باید تعمیر بشه:

چون یعنی خانه ای برای زنگی کردن دارم.

 * برای جای پارکی که در انتهای پارکینگ پیدا میکنم: چون یعنی قادر به راه رفتن هستم و وسیله نقلیه دارم.

* برای هزینه بالا برای گرمایش: چون یعنی خانه گرمی دارم.

* برای کوه لباسهایی که باید شسته و اتو بشوند: چون یعنی رختی برای پوشیدن دارم.

 * برای کوفتگی و خستگی عضلاتم آخر روز: چون یعنی قادر بودم که سخت کار کنم.

* برای زنگ ساعتی که صبح مرا از خواب بیدار میکند: چون یعنی هنوز زنده هستم.

این متن را برای کسانی بفرستید که برای شما ارزش دارند.

من این متن را از ایمیلی که از طرف یکی از دوستانم برایم ارسال شده بود گرفتم.


خوب زندگی کنید! زیاد بخندید! با تمام قلبتان دوست بدارید!

جملاتی که می تواند زندگی ما را زیر و رو کند (1)

* به خودتان اجازه ندهید توسط این سه چیز تحت کنترل درآیید: گذشته، مردم و پول

 

* هرگز برای کسی که شما را می آزارد گریه نکنید... در عوض لبخند بزنید و به او بگویید، ممنون بخاطر اینکه به من فرصتی دادی تا کسی بهتر از تو را پیدا کنم!

 

** همیشه دنبال افرادی که کمترین اهمیت را در زندگی به ما می دهند می دویم. چرا به این کار پایان ندهیم و اطرافمان را نگاه نکنیم تا ببینیم چه کسانی دنبال ما می دوند؟

 

** کسانی که زندگی خود را وقف بدست آورن منافع مادی و ثروت کرده اند به شما خواهند گفت که احساس خوشبختی را در اموال خود نمی یابند. خوشبختی هرگز انعکاس ثروتهای مادی یک شخص نیست، بلکه انعکاس ثروتهای معنوی و احساسی او است.

 

*** کلمات، قدرت آزار دادن شما را ندارند، مگر اینکه گوینده آن برایتان بسیار عزیز باشد.

 

***فرار کردن از مشکلات فقط فاصله رسیدن به راه حل را افزایش می دهد. آسانترین راه برای گریختن از مشکلات حل کردن آنها است

 

دنیا را جای بهتری برای زندگی کنیم


 مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه‌ی قبل از رها کردن دست، با نوک انگشت‌هاش به دست‌هایت یک فشار کوچک می دهد… چیزی شبیه یک بوسه!
مثل آن راننده تاکسی‌ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی.
آدم‌هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، دستپاچه رو بر نمی‌گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند.
آدم‌هایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند.
دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند، مثلا می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتریادداشتی، نشان کتابی، .. .
آدم‌هایی که از سر چهار راه نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه.
آدم‌های پيامك‌های آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدم‌های پيامك‌های پُر مهر بی بهانه، حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی.
آدم‌هایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد از هر یادداشت غمگین خط‌هایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند.
آدم‌هایی که حواسشان به گربه ها هست، به پرنده ها هست.
آدم‌هایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را با لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی.
آدم‌هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند.
همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن

به فکر کی باشم؟

گاهی وقتا آدم کاملا گیج میشه

سردگم میشه

مثلا تا حالا فکر کردی من باید به فکر کی باشم؟

خودم؟

خانوادم؟

دوستام؟

کی؟

همه با هم که نمیشه...

چه باید کرد؟

در مهد کودکهایمان 9 صندلی میذاریم و به 10 بچه میگیم هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره گرگه و .... ادامه بازی.
بچه ها هم همدیگر رو  هل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن.
با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش میدیم که هرکی باید به فکر خودش باشه...

خلاصه کتاب هفت عادت مردمان موثر

مختصر کتاب هفت عادت مردمان موثر

عادت ۱ : عامل باشید

آنچه شما امروز هستید به دلیل انتخابهای دیروز شما بوده است . پس می توانید امروز دیگر گونه انتخاب کنید .تعهداتی کوچک را ایجاد و آنها را حفظ کنید . الگو باشید نه منتقد . بخشی از راه حل باشید نه بخشی از مشکل . در مورد هر کاری حلقه نفوذتان را برای حل مشکل مشخص کنید و آن گام بردارید .

 

عادت ۲ : ذهنا از پایان آغاز کنید
یعنی به روشنی مقصدتان را بشناسید .

مدیریت یعنی درست انجام دادن امور . رهبری یعنی انجام دادن امور درست .
شما باید کانون توجهتان اصول باشد  . اصول را فدای موارد دیگر نکنید چرا که در نهایت احساس خوشبختی نخواهید کرد .
 شعار رسالت شخصی خود را بنویسید .

 

عادت ۳ : نخست امور نخست را قرار دهید
چه کاری برای موفقیتان بسیار مهم است ولی به آن نمی پردازید ؟
هشتاد درصد نتایج حاصل بیست درصد از کار و فعالیت است .
افراد موفق کسانی هستند که مسایل را مورد توجه قرار نمی دهند بلکه ذهن را به فرصتها و راه حلها معطوف می دارند .
. بعضی کارها را به دیگران واگذار کنید .اوقات خود را به صورت هفتگی برنامه ریزی کنید

 

عادت ۴ : برنده / برنده بیاندیشید
برنده / برنده در تمام جنبه های ارتباطی در صدد جذب منافع دو جانبه است .
هرگز نباید در شرکتی که همه برای دستیابی به موفقیت نیاز به همکاری دارند بین همکاران رقابت برنده / بازنده برقرار شود .

 

عادت ۵ : نخست بخواهید بفهمید ، آنگاه جویای تفاهم باشید
اغلب مردم با نیت پاسخ دادن ، به سخنان دیگران گوش می کنند و نه اینکه قصد درک آن را داشته باشند . همچنین عقاید ، احساسات و داوریهای خود را دخیل میکنیم.

در بسیاری از مواقع برای تغییر وضعیت فرد نیازی به پند و اندرز و توصیه نیست . غالب مردم پس از اینکه مجالی برای ابراز احساسات بیابند مسائل خود را می شکافند و در نتیجه راه حلها خود آشکار می شوند .

 

عادت ۶ : نیروی جمعی ایجاد کنید
برآیند نیروی جمعی از جمع تک تک نیروها بیشتر است .
بها دادن به تفاوتها ( تفاوتهای ذهنی ، احساسی و روانی ) جوهره کار تیمی است .

 

عادت ۷ : اره را تیز کنید
گاه دست از کار بکشید و در گفتار و رفتارمان درنگ و تامل کنیم . بازسازی باید در چهار بعد صورت گیرد :
۱-     جسمانی ( ورزش ، تغذیه ، کنترل فشارها )
۲-     ذهنی ( مطالعه ، تجسم ، برنامه ریزی ، نوشتن )
۳-     معنوی ( تعیین ارزشها ، تعهد ، مطالعه و نیایش )
۴-     عاطفی اجتماعی ( خدمت ، همدلی ، روحیه تیمی ، امنیت باطنی )

نباید از اکتشاف باز ایستیم و غایت همه اکتشافهایمان رسیدن به همانجایی خواهد بود که از آن آغاز کرده ایم ، تا برای نخستین بار همان جا را بشناسیم .

نصایح زرتشت به پسرش

هیچکس را تمسخر مکن

نه به راست و نه به دروغ قسم مخور

به شرر و دشمنی کسی راضی مشو

تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما

کسی را فریب مده تا دردمند نشوی

از هرکس و هرچیز مطمئن مباش

فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی

بیگناه باش تا بیم نداشته باشی

سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی

با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی

راستگو باش تا استقامت داشته باشی

متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی

دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی

معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی

روح خود را به خشم و کین آلوده مساز

هرگز ترشرو و بدخو مباش

در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند

اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده

دورو و سخن چین مباش و نزدیک دروغگو منشین

اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری

با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد

بانيان صلح

ما براي صلح مي جنگيم !!!!!!!!!

هرگز نمي توان جاي كسي بود!

مردی ثروتمند از دنیا رفت و برای پسر جوانش ثروتی کلان به ارث گذاشت. پسر جوان عیاشی و ولخرجی پیشه کرد و در عرض مدت کوتاهی همه ثروت پدر را به باد داد و کارش به جایی کشید که برای خرج روزانه‌اش از این آن گدایی می‌کرد.

یکی از شاگردان شیوانا او را دید و به شیوانا گفت:
“اگر جای او بودم می‌دانستم از ارث پدرم چگونه استفاده کنم. او هم اگر جای من بود می‌دانست که این ثروت عظیمی که به این راحتی به باد داده چقدر سخت گیر می‌آید، و چگونه باید از آن نگهبانی و نگهداری می‌کرد.”

شیوانا با تبسم گفت:
“برای این که همچون او می‌بودی باید عین شرایط زندگی او را از سر می‌گذراندی. باید در خانه‌ای که او بزرگ ‌شد بزرگ می‌شدی و با رفقایی که او داشت دمخور می‌شدی. در این صورت فرصت ورود به مدرسه و تجربه همکلامی با شاگردان مدرسه را پیدا نمی‌کردی. و دیگر این آدمی که الان بودی نبودی. یکی بودی مثل خود او با همان دیدگاه‌ها و باورهای او. هرگز نمی‌توان جای کسی بود چون هر کسی برای رسیدن به جایی که الان هست مسیری انحصاری و مخصوص به خود را طی کرده است. اینی که الان هستی حاصل مسیر زندگی توست و هرگز امکان نداشت با این روش تفکری که تا الان داشتی به جایی غیر از این که هستی برسی.”

شاگرد با اعتراض گفت: “یعنی هر کسی در همان جایگاه و وضعیتی است که خودش انتخاب کرده و مقصر خودش است؟!”

شیوان با لبخند گفت: “انتظاری غیر از این داشتی؟ جاده کوهستان به قله ختم می‌شود و جاده‌ای که به سمت پایین می‌رود سر از ته دره درمی‌آورد. اگر مقابل تو قله یا دره است بدان دلیلش جاده‌ای است که در آن قدم گذاشته و انتخاب کرده‌ای.

اما نکته اینجاست کسی که به سمت دره می‌رود نمی‌تواند آرزو کند که جای کسی باشد که دارد خودش را به سمت قله بالا می‌کشد.
دلیلش کاملا مشخص است! برای صعود به سمت قله باید جاده کوهستان را انتخاب کرد و تجربه‌های آن جاده را آزمود. دره‌نورد نمی‌تواند جای قله‌نورد را بگیرد و کسی که قله را فتح می‌کند از درک احساس کسی که در دره سقوط می‌کند عاجز است. دلیلش هم خیلی ساده است. هرگز نمی‌توان جای کسی بود...

راز موفقيت

از مدير موفقي پرسيدند: راز موفقيت شما چه بود؟

گفت:پاسخ دو كلمه است، تصميمهاي درست.

و چگونه تصميمهاي درست گرفتيد؟

گفت پاسخ يك كلمه است: تجربه.

و شما چگونه تجربه اندوختيد؟

پاسخ دو كلمه است: تصميمهاي نادرست

*در مسير موفقيت تصميم به موقع گرفتن بهتر از درست ترين تصميم را گرفتن است...*